۱۳۹۳ تیر ۲, دوشنبه

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک، برخی اوقات نفسش بند میاد ای دریغ!

1-      قدیم تر ها فکر می کردم که خیلی چیپ ئه آدم ها سر و کله می شکنن و می رن با آدم ها معروف عکس می اندازن. فکر می کردم Role Model ساختن در منافات با "خودش بودن" آدم است. معتقد بودم که شاید در دوران  کودکی و نوجوانی بخشی از رشد و تلاش برای بهتر بودن با دنبال کردن زندگی آدم های موفق میسر بشه، اما در بزرگسالی این کار نشون از رشد نیافتگی آدمه. هنوزم فکر می کنم سر و دست شکستن برای عکس انداختن با سلبریتی ها کار چیپیه، اما خوب براش استثناهایی هم قایل شدم. مثلن فکر می کنم اگر با scrub در حال قدم زدن باشم و مثلن آقای شجریان جلوم ظاهر بشه، با موبالم یک Selfie باهاش می اندازم یا می دم بچه ها ازمون یه عکس دونفره بیاندازن تا بعدن همه جا جار بزنم که "دماغتون بسوزه، شجریان اومده بود بیمارستان ما!".
2-      این مدل cool و غیر جدی و "حالا شد، شد، نشد هم نشد" تعامل یا آدم های معروف به نظرم خیلی هم حالا بد نمی آد. مثلا به نظرم باحال ئه که "مهرداد پولادی" بعد ها به رفیقاش، نوه نتیجه هاش و ... بگه "حاجیت مسی رو دریپل زد! ما اینیم!". یا مثلا من تو رزومه ام بنویسم که با پسر فیزیولوژی گایتون که چیف کاردیوتوراسیک سرجری اموری هست دست دادم، در حالی که بهم می گفت: "از آشنائی تون خوشبختم!".
3-      گایتون که خودش پزشک بود، توی سال آخر رزیدنتی اش فلج اطفال می گیره و باقی زندگیش رو روی صندلی چرخدار می گذرونه. بعد با خودش می گه حالا چی کار کنیم، چی کار نکنیم؟ و به این نتیجه می رسه که روی صندلی کماکان می تونه بنویسه و ماحصلش می شه فیزیولوژی گایتون. و البته در این بین و به کمک همسر جان هرگز از امر خطیر بچه سازی غافل نمی مونه! از 10 تا بچه اش، 8 تاشون هاروارد پزشک می شن. آقای گایتون بزرگ، برای هر شاخه ای از علم طب، یه بچه درست می کنه: چشم پزشک، روماتولوژیست، جراح، جراح قلب، اورتوپد و متخصص بیهوشی. روایت شده، بعدترها بابا و مامان لاریجانی ها هم همین School of thought رو برای قوای 3 گانه ایران سرلوحه زندگیشون قرار دادن تا منجر بشه به میخ های نظامی به قاعده میخ طویله برای سفت کردن ارکان اش. حتی برخی معتقدن بابا و مامان لاریجانی ها کار خفن تری کردن، چون کی می دونست قراره چند سال بعد انقلاب بشه و همین نوباوگان چشم قشنگ بشن مسئولین تا نظام یه لنگه پا نمونه آویزون!
4-      مسی خر است.
5-      ای کاش آقای ظریف هم همین عقیده من رو داشته باشه که یه اتفاقاتی می تونن برن تو سی وی آدم تا باهاشون پزهای cool بده! تا باشد که عده ای در آینده بگن، همین آقای دیپلمات خوش اخلاق خنده روی ریش پرفسوری، پرونده هسته ای آباد شده توسط محمود در مستراح رو به شکل آبرومندی به سرانجام رسوند. ینی اون روزی که با این اتفاق بره به امثال رسایی و حوسین شریعت، حال بازی ایران و آرژانتین رو دارم موقعی که بازی تموم می شه و گل دقیقه نود رو نخوردیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر