۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه

تجربه های مقاله نویسی در غربت ما

دیروز و پریروز هولناک بودند.
در آخرین لحظات متوجه شدیم که از 3000 تا مریض توی مطالعه باید 1000 تاشون رو exclude می کردیم. و حدود 33-34 ساعت هم بیشتر فرصت نداشتیم و همه برو بکس دانشگاه Pittsburgh که Data شون رو با ما به اشتراک گذاشته بودن برای پروژه فکر می کردن که او چه نتایج remarkable ای و ترکاندیم و... . خود Chen هم همینجور فکر می کرد.
سارا فلوی سال دوی جراحی غدد با حوصله و دقت همه چیز رو قدم به قدم درست کرد. کاری که Chen الاغ باید از اول می کرد. می دونم تقصیر من بود اما خوب اون به عنوان سوّروایرم باید تناقض موجود در دیتا رو متوجه می شد. من فکر می کردم که دلیلی ندارد که آن 1000 تا بیمار از مطالعه خارج بشوند. چون به هرحال من عمل نمی کنم و با گوشت و پوستم اهمیت مطالعه را درک نکرده بودم. Chen توضیح داده بود اما نه به مفصلی سارا و دقتی که او به خرج داده بود.
سارا را دوست دارم. به نظر نمونه یک آمریکایی است که قبل تر ها می شنیدم آدم های مهربان و خوبی هستند و کمک می کنند. من که 8 ماهه که اینجا هستم حالا دارم برای بهتر شدن انرژی می گذارم. امروز بهش ایمیل زدم که بالاخره تونستی دیشب در آخرین لحظات Abstract را Submit کنی؟ هنوز جواب نداده. فارغ از نتیجه من باید پوست کلفت تری داشته باشم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر